جدول جو
جدول جو

معنی قاقم آوردن - جستجوی لغت در جدول جو

قاقم آوردن(کَ دَ)
کنایت از روز آوردن. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
قاقم آوردن
روز آوردن
تصویری از قاقم آوردن
تصویر قاقم آوردن
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از طاقت آوردن
تصویر طاقت آوردن
تاب آوردن، بردباری کردن
فرهنگ فارسی عمید
(مُ نَ دَ)
همراه آوردن، خوش نام. آنکه در بین مردم به خوشنامی شهرت یافته باشد. مقبول العام. و رجوع به وجاهت و وجهه شود
لغت نامه دهخدا
(مُ)
آوردن مانده و مازاد چیزی.
لغت نامه دهخدا
(نَ / نِ دَ)
سوک گرفتن. عزا داشتن. عزا گرفتن. غم خوردن:
همی آگهی جست از آن نیوپور
بسی ماتم آورد هنگام سور.
فردوسی
لغت نامه دهخدا
(فَ شُ تَ)
ضم. تکنیع. (تاج المصادربیهقی). گرد کردن. (یادداشت مرحوم دهخدا) : عسیل، جاروب عطار که آنچه بصلایه سایند بدان واهم آورند. (السامی)
لغت نامه دهخدا
(طَ / طُو اَ تَ)
مشهور شدن. (ناظم الاطباء). صاحب شهرت و آوازه شدن. به نام و شهرت رسیدن. نام آور شدن:
با کفش ابر می ندارد پای
با دلش بحر می نیارد نام.
انوری.
رجوع به نام آور و نام آوری شود.
- نام به ابر اندر آوردن، بلندنام گشتن. شهرت جهانی یافتن. بلندآوازه شدن:
یکی نامداری بد ارژنگ نام
به ابر اندر آورده از جنگ نام.
فردوسی
لغت نامه دهخدا
تصویری از طاقت آوردن
تصویر طاقت آوردن
تاب آوردن تاب آوردن برخود هموار کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نام آوردن
تصویر نام آوردن
شهرت یافتن مشهورگشتن معروف گردیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لام آوردن
تصویر لام آوردن
((وَ دَ))
حیله کردن، تزویر کردن
فرهنگ فارسی معین
برخود هموار کردن، تحمل کردن، یارستن، تاب آوردن، تحمل کردن، برتابیدن، برتافتن
متضاد: از کوره در رفتن، برنتافتن
فرهنگ واژه مترادف متضاد